سامیارسامیار، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره

تو واسه ما نفسی

4 شنبه سوری

1391/5/16 18:08
نویسنده : مامانی
291 بازدید
اشتراک گذاری

٩٠.١٢.٢٣  اخرین سه شنبه ی سال 90 اولین 4 شنبه سوری عشق من بود .

 اول از همه  که سه تا اتیش روشن کرده بودیم و تو تو بغل بابایی بودی تا من از اتیش بپرم  که یه باره باد اومد و همه اتیشو که با مقوا بود به طرف من پرت کرد و منم که هول شده بودم ترسیده بودم همونجا خوردم زمین . بعد  رفتیم  یه جا تو پناه دیوار و اتیش روشن کردیم . مشغول  شادی و  از رو اتیش پریدن بودیم  که این بار در کمال نا باوری دیدم  که  یه چیز سنگین  از کنارمون افتاد و  از بغل سرتو رد شد . وای که چقد شانس اردیم که تو سرت نخورد . فکر کن! !!!!!!! یه خانومی از  طبقه بالا یه گلدون پرت کرد طرف ما و میگفت برید ازین جا .در صورتی که ما سه تا خانواده بودیم  که رو هم 10 نفر بودیم و اصلا ازاری به کسی نمی رسوندیم ..........

خدارا شکر به خیر گذشت . خدا میدونه که اگه میخورد تو سرت دنیا را رو سرش خراب میکردم ......عصبانی

راستی بابایی هم پسرمو از رو اتیش پروند و کلی خوشحال بودی عسلم ......

 

4شنبه سوری

 

 

فشفشه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)